لیلا طیبی (صحرا)

لیلا طیبی (صحرا)

اشعار و آثار لیلا طیبی
لیلا طیبی (صحرا)

لیلا طیبی (صحرا)

اشعار و آثار لیلا طیبی

توران صمدانی

توران صمدانی



بانو "توراندخت صمدانی"، شاعر ایرانی است.


  


◇ نمونه‌ی شعر:

(۱)

بیا جانا دلم در نوبهار زندگانی مُرد

امید من جوانی بود و آن هم ناگهانی مُرد

مگر بار دگر عشقی رسد، شوری دگر آرد 

وگر نه آن همه عشق و نشاط نوجوانی مُرد

بده ساقی ز میخانه، بده آن جام و پیمانه 

که ساقی این دلم ازحسرت دنیای فانی مُرد 

در این صحرا چو گل پیدا شدم تا خود بیاریم  

جمال و جلوه‌ی رویم، به تاراج خزانی مُرد 

خوشا آن بلبل شیدا، که نالید از غم هجران 

خوشا آن عاشق بیدل که بهر جان فشانی مُرد

از آن قُوت روان قوت بده بر جان افسرده 

که بنیان بقای من ز فَرطِ ناتوانی مُرد 

هلا "توران" به نزد او منال از محنت دوران 

که این جا هر که آمد از غم نامهربانی مُرد.




(۲)

ای که از حال دلم هیچ نداری خبری 

در دلِ سنگِ تو فریاد ندارد اثری 

همه گفتند حذر کن دل دیوانه ز عشق 

به جز از عشق توام نیست هوای دگری   

تو که از حال پریشانِ دلم آگاهی 

گاه‌گاهی بنما رو سوی عاشق نظری 

من به جز یاد تو و نام تو در جانم نیست 

تو ولی از من دلداده نداری خبری 

طبل رسوایی من را همه دنیا زده‌اند  

بی‌خبر از دل من نیست دلِ رهگذری 

آرزو می‌کنم از این قفس آزاد شوم 

شاید از این شب تاریک بر آید سحری 

کاشته بذر محبت به دل خود "توران"

به جز از شوق وصال تو ندارد ثمری.




(۳)

رفتی و آینه‌ی لذت دیدار شکست

دل نازک دلم از هجر تو دلدار شکست 

در فراقت غزل سوگ سرودم شب و روز

قلم و وزنِ نجیبانه‌ی اشعار شکست

در نبودت گل احساس دلم پرپر شد

قدِ آراسته‌ی سرو سپیدار شکست 

کاش بودی و  ببینی که ز رسوایی عشق

شیشه طاقتم از طعنه‌ی اغیار شکست.




(۴)

می بده ساقی که ما را با تو صدها گفتگوست

شرح احوال پریشانم چو زلفت مو به موست 

خضر بر هستی رسید و وین سکندر قرن‌هاست 

کز پی آب بقا بیهوده اندر جستجوست 

شد بهار و چون نسیم صبح فروردین مرا 

فرصت دیدار باغ و کوه و صحرا آرزوست 

چشم مستت کرد مستم تا ابد از جام‌ عشق 

ورنه کی مستی دهد دائم می که در سبوست 

قصه‌ی ما را نگو راوی که در هر سطر آن 

داستان جان‌گداز و صحبتی پر های و هوست 

کی به وصل یار خود واصل شود آن عاشقی 

کز پی نام و نشان‌ و حفظ جان و ابروست 

دل به‌وجد آید چو می‌آید صدای آشنا 

تلخ یا شیرین هر آنچه یار می‌گوید نکوست 

نشئه‌ی باده چنان کرده‌ست او  را مست دوست 

کوه به هر سو رو کند بیند که "توران" رو بروست.




(۵)

[عاشق گم گشته]  

شبِ تاریکِ مرا جلوه‌گه ماه کجاست 

من به‌دنبال تو می‌گردم و آگاه کجاست 

در رهِ عشقِ تو گم‌ گشتم و کس باز نگفت

که در این ظلمت و تاریکی شب راه  کجاست 

آن چه دل خواست نگردید میسر همه عمر 

یا رب آن طالعِ فرخنده‌ی دلخواه کجاست 

آتش حسرت دل مملکت عشق بسوخت 

شده‌ام خاک نشین و دل بی‌آه کجاست‌

دل من رفت دمی در پی مقصود ولی 

همه رفتند و نشد فاش که این راه کجاست 

من به امید وصالت همه جا بگذشتم 

نیستم تا به برت، منزلت و جاه کجاست؟

کنج صحرا گذرم شاد نشینم با عشق

عاشق خاک‌ نشینم در و درگاه کجاست

در رهِ عشق نگیرند ز "توران" خبری

کآخر آن گمشده‌ی عاشق جانکاه کجاست.





گردآودی و نگارش:

#لیلا_طیبی 






┄┅═✧❁

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد